ادبیات فارسی

وبلاگ آموزش زبان و ادبیات فارسی

ادبیات فارسی

وبلاگ آموزش زبان و ادبیات فارسی

ادبیات فارسی

این وبلاگ توسط علی رضا کرمانی مقدم دانشجوی ورودی بهمن 92 کارشناسی پیوسته رشته دبیری زبان و ادبیات فارسی دانشگاه فرهنگیان پردیس آیت الله طالقانی قم اداره می شود. این وبلاگ به بررسی مباحث آموزش زبان و ادبیات فارسی می پردازد

بایگانی
آخرین نظرات
نویسندگان

۱ مطلب با موضوع «ادبیات غنایی» ثبت شده است

  • ۱
  • ۰

بلبلی برگ گلی خوش رنگ در منقار داشت

و اندر آن برگ و نوا خوش ناله‌های زار داشت

گفتمش در عین وصل این ناله و فریاد چیست

گفت ما را جلوه معشوق در این کار داشت

یار اگر ننشست با ما نیست جای اعتراض

پادشاهی کامران بود از گدایی عار داشت

در نمی‌گیرد نیاز و ناز ما با حسن دوست

خرم آن کز نازنینان بخت برخوردار داشت

خیز تا بر کلک آن نقاش جان افشان کنیم

کاین همه نقش عجب در گردش پرگار داشت

گر مرید راه عشقی فکر بدنامی مکن

شیخ صنعان خرقه رهن خانه خمار داشت

وقت آن شیرین قلندر خوش که در اطوار سیر

ذکر تسبیح ملک در حلقه زنار داشت

چشم حافظ زیر بام قصر آن حوری سرشت

شیوه جنات تجری تحتها الانهار داشت

............................................................................

وزن غزل: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن رمل مثمن محذوف

بلبلی برگ خوشرنگی به منقار داشت؛ و با وجود چنین مال و متاعی ناله های حزین خوشی سر داده بود

 

منقار:نوک٬ نوک پرنده

 

برگ و نوا:وسایل زندگی٬ دارائی؛ ودر بیت به برگ گل و نوای بلبل نیز اشاره دارد.

 

می گوید برگ گل خوشرنگی به منقار گرفته بود و با وجود اینکه برگ گل او دارائی با ارزشی به حساب می‌آمد٬ ناله‌های سوزناک مطبوعی سر داده بود.

به بلبل گفتم اکنون که به وصل رسیده ای این ناله وافغان برای چیست؛ گفت جلوه‌ی زیبائی معشوق مرا به این کار واداشت

 

یعنی بلبل بر اثر ذوق و شوق رسیدن به وصل گل نغمه محزون می سرود. بر اثر درد فراق. و اشاره به این معنی است که عرفا در حال وجد نیز اشک شوق می ریزند

 

یار اگر با ما معاشرت نکرد جای اعتراض نیست٬ پادشاهی موفق و خوشگذران بود و از معاشرت با مردم فقیر عار داشت.

 

کامران: خوشگذران

بعد از اینکه در دو بیت پیشین از لذتهای وصل سخن می گوید٬ در این بیت به محرومیت خود می پردازد ودلیل آن را بیان می دارد:

 

یار با ما از جهت اجتماعی اختلاف وضع داشت و جای اعتراض نیست که معاشرت نکرد.

 

ناز و نیاز ما در حسن دوست اثر نمی‌کند؛ خوش به حال کسی که نصیبی از نازنینان در بخت خود داشته باشد.(رجوع کنید به ادامه مطلب)

  • علی رضا کرمانی مقدم